Monday, March 22, 2010

مصاحبه جنجالی مجله اشپیگل با میلاد آبادان

http://espritdescalier.de/blog/wp-content/uploads/2008/12/spiegel-online-schriftzug1.jpg



میلاد جان خوشحالیم که دعوت ما رو برای مصاحبه پذیرفتی.

 Veeeee کا تعارف مارف رو کنار بذار ولک وقت نداریم خبرنگار سازمان ملل نیم ساعته منتظره.

 چند وقته تو بالاترین و دنباله عضوی؟

بالاترین که 25 سال پیش سایت خودم بود فروختمش به یه بنده خدایی به نام یحیی نژاد. دنباله هم  یه 15 سالی میشه گاهی وقتی میریم با منوچ  خوش و بشی کنیم.آخه شنیده بودم اونجا پناهنده شده.

اما فکر کنم کلا اینترنت تو ایران از سالها بعدش داشت راه می افتادا..؟!نه؟

نه عزیزم اشتباه به عرضت رسوندن. برو یه کم کتاب بخون.الکی از رو باد شکم صحبت نکن.بیسوادی حدی داره کا... شما رو چطور راه دادن اشپیگل!؟ اطلاعاتت از زیتون پرورده کمتره.


خب بگذریم. قبلا شایع شده بود که شما میخواستی بری خارج تو مرز گرفته بودنت. جریان چی بوده؟

 کدوم جریان؟ بیشتر توضیح بده ببینم.


گویا با یکی از دوستات پشم گوسفند کشیده بودید سرتون قصد داشتید قاطی گله از مرز خارج شید.

ها؟ چی؟ کدوم پفیوزی گفته ما رو گرفتن؟ 

یعنی نگرفتن؟

خب... راستش... تا حدودی گرفتن ... (جاسم خدا ذلیلت کنه که آبرو برامون هیج جا نذاشتی ...)


چی ؟ جاسم؟ آها اسم دوستت جاسم بود؟ مگه چیکار کرده بود.


مادر مرده بهش گفته بودم فقط 10 دقیقه این ریبنت رو در بیار تا راحت رد شیم بعد بذار. در نیاورد سربازه هم دید گوسفند ریبن زده گرفتنمون... البته من تا دیدم جاسم رو گرفتن با صدای بلند بع بع کردم که چون سربازه فکر کرد گوسفند مریض تو گله هست منم لو رفتم.

چرا بعدش حکم اعدام واسه رفیقت بریدن؟ چیکار کرده بود؟

فکر کنم لاف سیاسی زیاد زده بود.تو پروندش چند تا گنده گوزی هم دیدم.

اعدام شد؟

نه!

ولی ما شنیدیم که با یه نفر دیگه اعدام شده بود.


ببین کا... بهت میگم اطلاعاتت در سطح زیتون پرورده اس همینه. اون یارویی که میخواستن با جاسم اعدامش کنن چون بار اولش بود عادت نداشت ترسیده بود تموم کرد ولی جاسم چون سینه سوخته بود اعدام بهش فشاری نمیاره. میشناسمش کا میشناسمش...

میلاد جان بچه ابادان هستی دیگه؟

ها ولک از کجا فهمیدی؟


از آیدیت!


حقا که شیر حلال خوردی...

خب از آبادان بگو ..جمعیتش چقدره؟

 با حومه یا بدون حومه؟

خب... با حومه!

با حومه 70 میلیون جمعیت داره چون تو تهران هم بلیط اتوبوس آبادان و حومه هم قبول کرد ازم البته زیاد باهاش کلنجار رفتم ولی آخر فهمید تهران هم حومه آبادانه... چرا چشات گرد شد کا؟ آب قند بیارم؟

نه ادامه میدیم.... انگار یکی در میزنه . فکر کنم سگم باشه آخه یادش دادم در بزنه بیاد تو.

مگه کلید نداره؟

کلید؟ نه! میگم چرا داری میلرزی میلاد جان؟

شرمنده داشتم میگوزیدم گذاشتمش رو ویبره مزاحم مصاحبه نباشه. همین کارو تو بالاترین هم کردم نصف سایت دی سی شدن متاسفانه.

گویا جای ما اینجا نیست. با اجازه رفع زحمت می کنیم. ایشالا همیشه آنلاین باشی که ما رو آفلاین کردی...


5 comments:

  1. گرین پاور الهی نمیری ترکیدم از خنده,دارن با خاک انداز چمعم میکنن

    ReplyDelete
  2. برات دارم...

    ReplyDelete
  3. haaa, demet garam be khoda ovordom

    ReplyDelete
  4. "ولی جاسم چون سینه سوخته بود اعدام بهش فشاری نمیاره. میشناسمش کا میشناسمش"
    {آیکون غش بعد از خنده زیاد} خیلی باحال بود!!!

    ReplyDelete
  5. پسر معرکه بود حرف نداشت!!(اسمایلی از خنده سینه خیز رفتن!!)

    ReplyDelete